غلات از دیدگاه امام جعفر صادق علیه السلام

مشخصات کتاب

نویسنده : سید محمد باقر علم الهدی

ناشر : سید محمد باقر علم الهدی

مقدمه

بحث پیرامون فرقه غلات و غالیان در طول تاریخ اسلام یکی از مهمترین ابحاثی است که هنوز بسیاری از افق های آن ناشناخته باقی مانده است در صورتی که تحقیق پیرامون کشف آنها می تواند راهگشای بسیاری از مسایل اعتقادی، سیاسی و تاریخی باشد. از نظر تاریخی، این حقیقت مسلم است که در زمان امامان معصوم خصوصاً در زمان امام محمد باقر(علیه السلام) و امام جعفر صادق (علیه السلام) گروهی برای کسب منافع دنیوی و رسیدن به مطامع سیاسی خود، محبت ائمه معصومین را دست مایه ی شگردهای خود نمودند و در این راه با استفاده از اذهان ساده مردم تا حد غُلُو و رساندن آن بزرگواران به مقام نبوت و الوهیت پیش رفتند.

اما این حقیقت نیز غیر قابل تردید است، که امامان شیعه (علیهم السلام) و رهپویان اندیشمند آنان همواره در مقابل این موج خطرناک ایستادگی کرده و با تلاشهای مستمر خود توانستند کاری کنند که پس از گذشت دو قرن، جز نامی از آنها باقی نماند. و به این ترتیب بیشترین سهم را در نابودی آنان ایفا کردند، و حتی سهمی بیشتر از عباسیان که سعی داشتند با کشتار غُلات به نابودی آنها بپردازند.

ناگفته نماند که دشمنان شیعه نیز به تلاش ناجوانمردانه خود در جهت محکوم کردن شیعه و افکار آنان که منبعث از فرهنگ پاک اهلبیت(علیهم السلام) بود ادامه دادند و این تلاشهای خالصانه اندیشمندان و امامان شیعه را در جهت غُلُو زدائی از دین نادیده گرفتند و جریان غُلُو را بهانه خوبی برای کوبیدن شیعه یافتند و در طول

تاریخ کتابهای خود را از نسبت غُلات به شیعه و تبلیغ در جهت فرقه سازی با گرایشهای کلامی غالی پر نمودند و بدین ترتیب به محکوم کردن شیعه و اثبات حقانیت خود پرداختند.

در سده های اخیر مستشرقان بی خبر یا مغرض مثل «گولد زیهر» ، «فان فلوتن» و «ولهاوزن» نیز این گفته را تکرار کرده و با انتساب غُلات به شیعه چهرهای آلوده از شیعه را به جهانیان عرضه داشتند.

لذا با تحقیقی در مورد غالیان و بررسی عقاید و مواضع فکری آنان و تحلیل زیر ساختاری عقیدتی ایشان و تقابل آنها با کلمات نورانی اهل بیت روشن خواهد شد به چه میزان اعتقادات غُلات با شیعیان همسوئی دارد و چگونه دشمنان تشیع با طرح اینگونه مسائل انحرافی اذهان ساده لوحان را به طرف خود جذب می نماید.

غلو از دیدگاه اسلام

غلُو ریشه اصلی دین و محور اساسی آن را که توحید است از بین می برد و انسانها را مشرک می نماید لذا قرآن کریم و پیشوایان دینی در طول تاریخ به شدت با این انحراف برخورد کرده اند.

در قرآن کریم سوره توبه آیه 30 می فرماید: «و قالت الیهود عزیر بن الله و قالت النصاری المسیح بن الله» و یا در آیه ی 31 همین سوره می فرماید: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله و المسیح بن مریم» لذا قرآن از هر دو گروه می خواهد که غُلُو و شرک را کنار گذاشته و به حقیقت روی آورند و عزیر و مسیح را فرستادگان خداوند بدانند.

البته این اندیشه های خطرناک مثل یک بیماری واگیر در میان ادیان نفوذ کرده است و در میان مسلمانان تفکر غالیانه

بیشتر فعالیت خود را پس از رحلت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) و در زمان فقدان آن حضرت آغاز کرده است گروه محمدیه نخستین فرقه گمراه است. مرحوم شیخ مفید(ره) در مورد غُلات محمدیه می نویسد: «المحمدیه، النافیه لموت رسول الله المتیقنه بحیاته» آنها گروهی هستند که مرگ رسول خدا را نفی کرده و اعتقاد به حیات پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) دارند.

از قول عمربن خطاب مطلبی را یادآور می شود که می گوید:

«والله لا اسمع احداً یقول مات رسول الله الا قتلته ان رسول الله (صلّی الله علیه وآله) لم یمت و انما غاب عنّا کما غاب موسی عن قومه اربعین لیله والله لیرجعن رسول الله الی قومه کما رجع موسی الی قومه و لیقطعن ایدی رجال و ارجلهم»

به خدا قسم هر کسی که بگوید رسول الله مرده است او را می کشم بلکه او نزد خدا است و فقط از ما پنهان شده است مانند موسی علیه السلام که چهل شب از قوم خود پنهان بود بخدا سوگند که رسول الله به قوم خود مراجعت می کند همانگونه که موسی بازگشت و دستها و پاهای مردانی را قطع کرد.

مرحوم علامه امینی قریب به همین مفاهیم را نقل می نماید و اضافه می کند که:

ابوبکر به عمر اعتراض نمود و او را از اظهار این چنین سخنان نهی کرد و با صدای بلند به مردمی که در آنجا حضور داشتند این چنین گفت:

«ایها الناس من یعبد محمداً فان محمداً قد مات و من کان یعبد الله سبحانه و تعالی فان الله سبحانه حی لا یموت و قد نعی نبیه الی نفسه و

هو بین اظهرکم فقال: انک میت و انهم میتون»

ای مردم هر کس که محمد را می پرستد بداند که او مرده است و آنکه خدا را عبادت می کند، خدا زنده است و نمی میرد، پروردگار عالم پیامبرش را به سوی خود خواند و بدن او نیز هم اکنون در میان شماست همانگونه که قرآن فرمود: تو می میری و آنها نیز می میرند.

در اینجا عمر که با چنین پاسخی روبرو شده، در مقام عذرخواهی چنین گفت: «گویی این آیه از قرآن فراموشم شده بود» .

شاید نخستین جرقه غُلُو در تاریخ اسلام از همین جا آغاز شد، سپس غُلات فرقه محمدیه به وجود آمدند. گرایش غُلُو در دوره خلافت حضرت علی توسعه بیشتری پیدا نمود و پس از شهادت آن حضرت گروهی از جمله پیروان محمد بن حنفیه به غُلُو گرایش پیدا کردند و در زمان امام محمد باقر رو به رشد نهاد و فرقه های مختلف در زمان امام جعفر صادق (علیه السلام) بوجود آمدند و تا غیبت صغری و غیبت کبری این گرایشات همچنان ادامه داشت و امامان شیعه (علیهم السلام) بسان دژی محکم از ابتدای پیدایش این نوع تفکر به شیوهای خاص با آنها به مبارزه پرداختند، در بحثهای آینده ما به شیوه مبارزاتی امام جعفر صادق (علیه السلام) بیشتر خواهیم پرداخت.

ان شاءاللّه.

بررسی علل کثرت فرق مختلف غلات منسوب به شیعه

در این مقطع از بحث، لازم می دانم نظر خوانندگان محترم را به دلایل کثرت و فراوانی غُلات منسوب به شیعه جلب نمایم. زیرا تحقیق در این امور می تواند یکی از راههای پیدایش مکتب غُلُو معرفی گردد.

در بررسی علل فراوانی فرق مختلف غُلات باید بگویم که اکثر این

فرقه ها قبل از آنکه حقیقتی خارجی داشته باشند دست پرورده افکار و ذهنیات دشمنان شیعه در طول تاریخ اسلام بوده است تا بدین وسیله تشیع را یک مکتب انحرافی و ساختگی معرفی نموده و اسلوب و شیوه های تربیتی و اخلاقی و فقهی تشیع خالص را در کنار افکار پوچ و غیر قابل دفاع آنان کم اهمیت جلوه دهند و از تاثیرگذاری افکار اهلبیت (علیهم السلام) بر تشنگان حقیقت بکاهند.

پر واضح است شیعیان، در طول تاریخ و، سامان دهندگان و رهبران قیامهای مردمی بر علیه حکام جور و ستم بنی امیه بنی عباس بوده اند و همین امر محبوبیت ویژه ای را برای شیعیان، در میان اذهان سایرین ایجاد می کرد و باعث می شد که مردم در مورد تشیع به مطالعه و تحقیق بپردازند. خصوصاً در میان نسل جوان که شور و اشتیاق بیشتری به کشف حقایق داشتند. لذا اگر دشمن موفق می شد با اجرای فعالیتهای غیر محسوس و دامن زدن به تبلیغات منفی از قبیل شایعه سازی، فرقه سازی، انتساب برخی از افعال زشت و ناروا به رهبران شیعه، محبوبیتها را از بین می برد یقیناً تمام تلاش خود را در این مسیر تمرکز می داد فرقه هایی مثل: هاشمیه (منسوب به ابوهاشم عبدالله محمد بن حنفیه)، جناحیه (منسوب به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب).

مختاریه (منسوب به مختار بن ابی عبیده ثقفی) از جمله اقدامات اولیه فرقه سازی آنان به شمار می آید.

البته ویژگیهای خاص ائمه اطهار (علیهم السلام)، مثل علم و تقوی و شجاعت و ایثار و عدالت و … اینها بدون هیچگونه تبلیغاتی مردم را

به رهبران معصوم دعوت می کنند چرا که پویائی و حیات و عدالت اجتماعی و علم و دانش همگی گمشده های انسانهای اندیشمند و وجدان های بیدار است که فقط و فقط در این مکتب (مکتب اهلبیت(علیه السلام)) یافت می گردید و بهترین راه برای درهم شکستن این جایگاه معنوی و عرفانی نسبت دادن غُلُو و شرک به پیشویان معصوم(علیه السلام) است که توسط دشمنان دوست نما ترویج می شد تشخیص داده می شد.

از دیگر دلایل انتساب غُلُو به شیعیان، برجستگی های علمی برخی از اصحاب ائمه(علیهم السلام) مثل: مفضل، یونس بن عبدالرحمن، زراره، هشام بن حکم، هشام ابن سالم، مومن الطالق، و پیروزی آنها در مناظرات و بحثهای کلامی بود که مخالفان را به ستوه می آورد، و آنان را به چالش جدی می کشید و آنها نیز مجبور می شدند برای رهایی از اینگونه فشارهای علمی، جهت استدلال های خود، فرقه هایی را خلق کرده و عقاید باطلی را به آنان نسبت دهند تا بدین وسیله دلایل خود را بر پایه عقاید آن فرقه استوار نموده و مستند کنند (معرفی و انتساب فرقه شیطانیه به مومن الطاق از اینگونه اقدامات آنان به حساب می آید) و بدین وسیله سعی در تخریب چهره ائمه اطهار بوسیله کوبیدن اصحاب آن بزرگواران می نمودند.

به غیر از انگیزه های سیاسی و جهل و تعصب و دنیا طلبی و یا نیروهای نفوذی در میان مسلمانان - جهت تخریب شخصیت ائمه اطهار(علیهم السلام) که به هر کدام از آنها اشاره شد مرحوم علامه حلی در مورد علل و انگیزه گرایش به غُلُو در میان مردم،نظری جداگانه دارد. او در

کتاب انوار الملکوت (فی شرح الیاقوت) می گوید:

«و السبب فی غلطهم ما شاهدوا من معجزاته (و تلک لایدل علی اقوالهم لصدور امثالها من الانبیاء المتقدمین کموسی و عیسی (علیه السلام)» .

سبب انحراف غُلات این است که آنها کرامات و معجزات امیرالمومنین(علیه السلام) را دیدند (لذا تحمل و ظرفیت لازم را نداشتند) در حالی که وقوع این معجزات دلیل بر الوهیت نظرات آنان نیست زیرا پیامبران گذشته مانند حضرت موسی و عیسی نیز از معجزه برخوردار بودند.

ابن ابی الحدید معتزلی نیز همین نظریه را تائید می کند او در ذیل فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام): «سلونی قبل ان تفقدونی» پس از بیان برخی از معجزات حضرت گرایش به غُلُو را در میان برخی از مردم ناشی از عدم ظرفیت آنها می داند سپس پرسشی را مطرح می کند که چرا مردم وقتی اخبار غیبی و معجزات را از حضرت علی (علیه السلام) دیدند و شنیدند او را خدا خواندند ولی درباره پیامبر چنین ادعائی نکردند با اینکه آن حضرت نیز دارای معجزات فراوانی بود؟ و بعد خودش به این سؤال پاسخ می دهد که اصحاب رسول خدا که معجزات را می دیدند از ایمان کامل برخوردار بودند و بهره عقلی بیشتری داشتند ولی غُلات مردمی کم فهم و ضعیف العقل و زود باوراند ; و مجرد دیدن معجزات فکر می کردند که جوهره الهی در علی (علیه السلام) حلول کرده است. سپس وضعیت اجتماعی و روحی مردم عراق را در پذیرش تفکر غُلُو مورد عنایت قرار می دهد معتقد است به اینکه حضرت علی(علیه السلام) بیشتر عمرش را در مدینه و حجاز سپری کرده است ولی

غُلات در سرزمین عراق و کوفه بوجود آمده اند!

البته پاسخ ابن ابی الحدید به این پرسش، کامل به نظر نمی رسد زیرا همانگونه که در صدر این مقاله آمده است، شاید نخستین فرقه غُلات در حجاز به نام محمدیه بوجود آمد; ولی به دلیل وجود رسول خدا و رشد سریع اسلام و سطوت و شُکوه و عزت مسلمانان اجازه رشد کافی نیافتند ولی هرچه که مسلمانان از اسلام راستین پس از رسول خدا فاصله گرفتند زمینه های رشد اینگونه فرقه ها بیشتر شد مضافاً بر اینکه دو عامل دیگر در جلوگیری از رشد و پدید آمدن غُلات در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) وجود داشته اند. یکی مسئله وحی در زمان رسول خدا بود که هرگونه آهنگ مخالفی را به شدت درهم می کوبید و طبیعتاً مدعیان غُلُو سرکوب می شدند.و دیگری جایگاه ویژه رسول خدا در میان مردم و قدرت و موقعیت اجتماعی آن حضرت در جامعه بود که هیچ کسی به خود اجازه نمی داد بر خلاف سخن رسول خدا حرفی بزند و اصول معیارهای ارزشی و اجتماعی توسط حضرت تعیین و تبیین می گردید لذا فرصت برای طرح مسائل انحرافی در زمان حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله) وجود نداشت، ولی در زمان امیرالمومنین(علیه السلام) این چنین نبود حتی شرایط ویژه ای که برای حضرت امیرالمومنین بوجود آمده بود، زمینه را برای رشد جریانات فکری انحرافی مهیا نموده و گروههای انحرافی توانستند با خلاء بوجود آمده براحتی ابراز وجود نمایند.

نکته ای که در اینجا قابل تأمل است این است که در کتاب های سیره و ملل و نحل به انبوهی

از فرقه های مختلف غُلات منسوب به شیعه روبرو می شویم مثلاً مقریزی در کتاب الخطط المقریزیه تعداد فرقه های شیعه را 300 فرقه ذکر می کند، که فقط پنجاه فرقه را برای خطابیه که یکی از بزرگترین غُلات است ذکر می کند و بعد تلاش وسیعی را در جهت تطبیق حدیث افتراق امت به هفتاد و سه فرقه می کند. ولی باید بگویم که با مراجعه به منابع تاریخ اسلام یا سایر علوم دیگر مثل تاریخ، رجال و کلام مشاهده می کنیم که نویسنده در هر بحث بیشتر از همه چیز به ذکر مستندات خود می پردازد تا محقق و پژوهشگر بتواند صحت و سقم مطلبی را به وضوح دریابد. ولی در کتب ملل و نحل متأسفانه یا اصلاً سندی ذکر نمی شود بلکه فقط به ذکر شنیده ها و مسموعات خود اکتفاء می کند که طبعاً یکی از منابع مهم اینگونه مطالب، شایعات و سخنان گزاف مردم است، خصوصاً اینکه گاهی از اوقات تکثیر فرقه ها در اینگونه کتابها جاذبه بیشتری برای مردم پدید می آورد و یا اگر سندی هم ذکر شده است پس از مراجعه به سند اصلی باز حقیقتی خارجی را معرفی نمی نماید مگر در مورد اندکی از گروهها و فرقه ها.

بنابراین با دیدن کثرت فرقه های شیعه و بخصوص غُلات منسوب به شیعه. در اینگونه کتب، (که گاهی از اوقات غرض ورزی نویسنده نیز سهم بسزایی در تکثر آنها داشته است) را نباید حاکی از واقعیت دانسته و به دنبال جستجوی تاریخی آنها برویم که البته اگر به جستجوی آنها بپردازیم به نتیجه ای دست نخواهیم یافت.

البته افراد

پست و جاه طلبی که در مقام بهره برداری از موقعیت و جایگاه ائمه بوده اند افرادی مثل! «سائد نهدی» ، «مغیره بن سعید» ، «ابو الخطاب» ، «بیان بن سمعان» در طول تاریخ تشیع بودند که برای پیشبرد اهداف خود، در اوصاف ائمه اطهار غُلُو می کردند تا از این راه به منویات پلید خود که همانا جاه طلبی، ریاست و اباحی گری بود، دست یابند. و در مقابل، ائمه اطهار خصوصاً وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) با شدت با آنان مبارزه می کردند و در هر فرصتی آنان را طرد می کردند در اینجا به صورت اجمالی به معرفی مکتب غُلُو و برخی از فرمایشات امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می پردازیم.

مفهوم غلو

شیخ مفید در آغاز بحث غُلُو می نویسد:

«الغُلُو فی اللغه هوالتجاوز من الحد و الخروج عن القصد قال الله تعالی یا اهل الکتاب لا تغُلُو فی دینکم و لا تقولو علی الله الا الحق فنهی عن تجاوز الحد فی المسیح و حذر من الخروج من القصد فی القول و جعل ما ادعته النصاری فیه غُلُواً لتعدیه الحد»

غُلُو در لغت گزار از حد و مرز مشخص و بیرون رفتن از میانه روی است. خداوند متعال می فرماید: ای اهل کتاب در دین خود غُلُو نکنید و به جز گفتار حق کلام دیگری را به خدا نسبت ندهید و نهی نمود از گذشتن حد و مرز اعتدال و برحذر داشته از بیرون رفتن از حد میانه و ادعای مسیحیان را غُلُو دانسته است چرا که آنان از حد گذشتند.

پس غُلُو شامل اعتقادات غلو آمیز و اظهارات و گفتارهای خارج از اعتدال

است.

شهرستانی نیز در معرفی غُلات می نویسد:

«هم الذین غُلوا فی حق ائمتهم حتی اخرجوهم من حدود الخلیقه و حکموا فیهم باحکام الالهیه»

غُلات کسانی اند که در حق پیشوایان خود غُلُو کردند و آنها را از مرز مخلوق بودن گذراندند و احکام خدائی برای ایشان جاری ساختند.

غلات در زمان امام صادق علیه السلام

امامت در دیدگاه کلی در اعتقادات شیعه به عنوان مهمترین دژ و سنگر پاسداری از ارزشها و سُنتهای پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) مورد عنایت و ارزیابی ویژه ای قرار می گیرد. آنان در برابر هرگونه تندروی ها و یا کاستی ها به عنوان سکانداران جامعه اسلامی ایفاء نقش می کنند و با شناخت کاملی که از شرایط زمان و مکان دارند رسالت خود را که همان هدایت جامعه بشری است به انجام می رسانند.

غُلُو که به عنوان یک پدیده شوم اعتقادی در جوامع بشری محسوب می گردد، در زمانها و دورانهای مختلف دارای شدت و ضعف عجیبی بوده است.

این پدیده در زمان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله)، وحضرت امام حسن، امام حسین، امام سجاد، امام موسی کاظم و امام محمدتقی(علیهم السلام) بسیار ضعیف بوده ولی در دوران دیگر ائمه خصوصاً در زمان امام صادق(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) به اوج خود رسید. احتمال قوی می رود شرایط مساعدی که برای این ائمه بوجود آمد، باعث شد تا مسئله غُلُو جنبه سیاسی به خود بگیرد و رهبران غُلات با درک جایگاه والای معصومان در میان امت اسلامی و تبلیغات گسترده خود حرکتشان را به ائمه شیعیان نسبت دهند. خطابیه، مهمترین فرقه ای بود که در زمان امام جعفر صادق(علیه السلام) شکل گرفت سپس توسط شاگردان آنها فرقه های

دیگری تأسیس شد، و اینک خلاصه وار به معرفی آنها می پردازیم.

خطابیه

آنان پیروان ابوالخطاب محمد بن مقلاص ابو زینب بزار اجدع اسدی بودند. شخصیت تاریخی این فرد بسیار پیچیده و از همه غُلات معروف تر و گزافه گو تر است کُنیه او ابو اسماعیل و از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیه السلام) به شمار می آمد و در ابتدا به جهت ارادتی که ابراز می کرد مردم را به امام صادق (علیه السلام) دعوت می نمود و در نهایت قائل به امامت «اسماعیل بن جعفر» شد و بعد از مدتی ادعای نبوت کرد.

و لذا پس از آنکه دخترش درگذشت و او را به خاک سپردند «یونس بن ظبیان» یکی از پیروان او بر سر قبر دختر ابو الخطاب حاضر شد و به قبر دختر ابو الخطاب اشاره کرد و گفت: «السلام علیک یا بنت رسول الله»

معمریه

عده ای از پیروان ابو الخطاب بودند که پس از او از معمر تبعیت کردند او قائل به اباحه، تأویل و تناسخ بود. ایشان حضرت امام صادق (علیه السلام) و ابو الخطاب را دو فرشته بزرگ می دانست و ادعای خدائی روی زمین را کرد.

مفضلیه

فرقه ای از خطابیه و پیروان مفضل صیرفی هستند. آنها به دلیل اعلام بیزاری امام صادق (علیه السلام) از ابو الخطاب از او کناره گرفتند ولی بعد در اثر انحراف عقاید، امام صادق (علیه السلام) را خدا دانستند.

سریه

آنها پیروان «سری اقصم» اند سری اقصم را نبی می دانستند و معتقد به الوهیت امام صادق (علیه السلام) بودند تکالیف و اعمال واجب را برای امام صادق (علیه السلام) انجام می دادند و به او لبیک می گفتند.

عمیریه

فرقه ای از خطابیه و پیروان «عمیر بن بیان عجمی» بودند بر خلاف «بزیعیه» اعتقاد داشتند که انبیاء و ائمه می میرند. آنان امام صادق (علیه السلام) را می پرستیدند.

بزیعیه

دومین فرقه خطابیه پیروان «بزیع بن موسی حائک» کوفی بودند. آنها اعتقاد به تاویل و اباحه داشتند و امام صادق (علیه السلام) را خدا می دانستند و می گفتند که انبیاء و ائمه اطهار نمی میرند.

منیریه

پیروان «منیره بن سعید عجلی» کوفی اند. او حضرت علی (علیه السلام) و سائر ائمه تا امام محمد باقر(علیه السلام) را خدا می دانست. وی سپس ادعای امامت و نبوت کرد و قائل به تجسم و تأویل بود و از مهمترین فعالیتهایش را جعل حدیث دانست و به همین جهت امام جعفر صادق (علیه السلام) او را دروغگو و جعال لقب دادند.

موضع گیری امام جعفر صادق علیه السلام برابر غلات معاصر خود

همه می دانیم که نقش امام معصوم (علیهم السلام) در جامعه منحصر به امور عبادی و دینی نمی شود، لذا محوریت در مسائل فرهنگی، اساسی ترین فعالیت معصومان (علیهم السلام) (چه در حکومت ظاهری خود و یا در حکومت باطنی) را تشکیل می دهد.

این حرکت اصولی و روشنگر از زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) تا امام عصر(عج) ادامه داشته است و در هر مناسبتی آن بزرگواران با ارائه نظرات خود، معارف اسلامی را به گوش مشتاقان خود می رساندند.

امام صادق (علیه السلام) خط بطلان را بر تصورات انحرافی آنها کشید و جریان فکری غلات را خارج از دین و مصداق فسق و شرک معرفی نمود و مدعیان آنرا فاسقان و مشرک نامید.

محمد بن شاذان باسناده عن الصادق (علیه السلام) عن ابائه عن علی (علیه السلام) قال قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله) یا علی مثلُک فی امتی مثل المسیح عیسی بن مریم افترق قومه ثلاث فرق، فرقه مؤمنون وهم الحواریون و فرقه عادوه و هم الیهود و فرقه غُلُو فیه فخرجوا عن الایمان و ان امتی ستفرق فیک ثلاث فرق ففرقه شیعتک و هم المؤمنون و فرقه عدوک وهم الشاکون و فرقه تغُلُوا فیک و هم الجاحدون و انت فی

الجنه یا علی و شیعتک و محب شیعتک و عدوک و الغالی فی النار.

امام جعفر صادق (علیه السلام) از اجداد خود از امیرالمؤمنین نقل می فرمایند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمودند: ای علی مثل تو در میان اُمت من شبیه عیسی بن مریم است که قومش به سه فرقه تقسیم شدند یک فرقه از آنان ایمان داشتند که همانا حواریّون بودند و فرقه ای با او به مبارزه برخاستند که یهود بودند و فرقه ای هم بدلیل غُلُو از ایمان خارج شدند و امت من نیز در مورد تو به سه دسته تقسیم می شوند فرقه ای که از شیعیان تو هستند که آنان مؤمنانند و فرقه ای هم که از دشمنان تواند و آنان افرادی هستند که در وجود تو شک دارند و گروهی نیز در مورد تو غُلُو می کنند و آنان منکر (حق) تو هستند و تو و شیعیانت و دوستداران شیعیان تو در بهشت هستند و دشمنان تو و غُلات در آتش جهنم.

سدیر یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است می گوید:

«قلت لابی عبدالله ان قوماً یزعمون انکم الهه و یتلون بذلک علینا قرانا ((و هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله)) فقال یا سدیر سمعی و بصری و بشری و لحمی و دمی و شعری من هولاء براء بریء الله منهم. ما هولاء علی دینی و لا علی دین ابائی لا یجمعنی الله و ایاهم یوم القیمه الا و هو ساخط علیهم» .

به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرض کردم که گروهی شما را خدا می پندارند و استناد به آیه ی قرآن می کنند که: «و

هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله» حضرت فرمودند ای سدیر گوش و چشم و پوست و گوش و خون و موی من از اینها بیزار است. چنانچه خداوند نیز از آنان بیزار است. اینان نه بر دین و مذهب من هستند و نه بر دین پدران من و خداوند میان ما و آنان را روز قیامت جمع نمی کند مگر بر اینکه بر اینان غضبناک است.

در ادامه روایت سدیر می گوید که شما مقام و جایگاه خود را معرفی فرمائید تا بهتر شما را بشناسیم آنگاه امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:

«نحن خزان علم الله، نحن تراجمه امر الله نحن قوم معصومون امر الله تبارک و تعالی بطاعتنا و نهی عن معصیتنا نحن الحجه البالغه علی من دون السماء و من فوق الارض»

امام پاسخ فرمودند: ما گنجینه های علم خداوند هستیم و مفسر فرمان او، ما پاکان و معصومانی هستیم که خداوند به اطاعت از ما دستور داده و از معصیت و نافرمانی ما برحذر داشته است و ما حجت بالغه بر تمامی زمین هستیم (نقل به معنی)

در این دو روایت رابطه عبودیت و بندگی امام صادق در پیشگاه خداوند به وضوح دیده می شود و حضرت بیزاری کامل خود را از عقاید منحرفین اعلام می دارد و آنان را مورد غضب و خشم خداوند و خارج از دین خود و اجداد طاهرین خود معرفی می فرماید.

به هر صورت امام صادق (علیه السلام) در اینجا جایگاه والای امامت را برای مردم تبیین می کند و در بیانی دیگر با تمام آثار غُلُو برخورد منفی می نماید و آنرا مطرود می شمارد عمران

بن علی الحلبی می گوید که:

«سمعت الصادق(علیه السلام) یقول لعن الله ابالخطاب و لعن من قتل معه و لعن من بقی منهم و لعن من دخل قلبه رحمه لهم»

شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که می فرمود خداوند لعنت کند ابالخطاب (رئیس گروه خطابیه) را و لعنت شود هر کسی که با او کشته شد و از رحمت خدا دور باد هر کسی که از آنها باقی مانده است و مورد لعنت واقع شود هر کسی که در دل او رحمت و شفقتی از آنها وجود داشته باشد.

از این روایت استفاده می شود که امام جعفر صادق (علیه السلام) حتی مودّت و محبت و دوستی غلاه را گناه شمرده اند و آنان را مورد نفرین قرار داده اند. سدیر صیرفی کوفی جریانی را نقل می کند که کشی در رجال خود این چنین آورده است او می گوید:

«در سال 138 هجری در خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) بودم و شخصی به نام مُیسر نیز در خدمت امام مشرف بود او در یکی از سخنان خود کلماتی که حاکی از گذار زندگی و عمر بود بر زبان جاری کرد و با حالتی متأثر گفت در شگفتم بر گروهی که روزی با ما در این خانه رفت و آمد داشتند (و اشاره به منزل امام جعفر صادق (علیه السلام) داشت) و الان آثار آنان منقطع و عمر آنان به پایان رسیده است امام جعفر صادق (علیه السلام) از او پرسید چه کسانی با شما در این خانه رفت و آمد داشتند که الان عمر آنان به پایان رسیده است؟ مُیسّر جواب داد ابوالخطاب و اصحاب و

یارانش» .

سدیر می گوید که تا اینجا امام در حالتی راحت تکیه کرده بودند و به حرفهای میسر گوش می دادند ولی وقتی نام ابو الخطاب را شنیدند بر روی پاهای خود نشستند و انگشتان خود را به طرف آسمان بلند کردند و فرمودند: «علی بن ابی الخطاب لعنه الله و ملائکته و الناس اجمعین! فاشهد بالله انه کافر فاسق مشرک! و انه یحشر مع فرعون فی اشد العذاب غدواً و عشیاً»

علی ابن ابی الخطاب! لعنت خدا و ملائکه و تمام مردمان بر او باد. خدا را گواه می گیرم که او کافر فاسق و مشرک است و با فرعون در شدیدترین عذاب های صبحگاهی و شام گاهی محشور خواهد گردید.

حتی در روایتی امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:

«من قال باننا انبیاء فعلیه لعنه الله و من شک فی ذلک فعلیه لعنه الله» هرکسی که بگوید ما پیامبریم لعنت خدا بر او باد و حتی هر که در نبوت ما نیز شک کند از رحمت الهی بدور باد.

اینگونه برخوردهای سخت و غضبناک امام جعفر صادق (علیه السلام) با یکی از عناصر غالی بیانگر حساسیت و هدایت گری امام جعفر صادق (علیه السلام) نسبت به حفظ معیارهای ارزشی و اعتقادی جامعه است که حتی جایگاه او را با پلیدترین و سرسخت ترین دشمنان خدا یعنی فرعون معرفی می نماید.

زیرا با پدید آمدن اینگونه ناهنجاری های فکری و اجتماعی، زمینه رشد و توسعه و اباحی گری با برچسب دین و شریعت فراهم می آید و معیارهای ارزشی دینی جای خود را به اعتقادات نامشروع و بی محتوا با ظاهری دینی عوض می کند و متاسفانه این انحراف

می تواند تا جایی پیشرفت کند که در مکتب غُلات محبت و معرفت امام را جایگزین تمام احکام معرفی نماید. لذا در یکی از بیاناتی که به امام جعفر صادق (علیه السلام) نسبت داده اند و مرحوم مجلسی آنرا به شدت رد می نماید آن است آن حضرت فرموده است:

«معرفه الامام تکفی من الصوم والصلاه»

شناخت امام از نماز و روزه کفایت می کند.

و یا اینکه صاحب المقالات و الفرق می گوید:

«… کان حمزه بن عماره نکح ابنته و احلّ جمیع المحارم و کان یقول من عرف الامام فلیصنع ماشاء فلا اثم علیه» .

حمزه بن عماره با دختر خودش ازدواج کرد و تمام حرامها را حلال نمود و می گفت که هر که امام را بشناسد هرکاری که می خواهد انجام دهد و هیچ گناهی بر او نیست.

یا گروهی از پیروان ابو الخطاب می گویند که بر اساس آیه «یریدالله ان یخفف عنکم»

توسط ابوالخطاب از گناهان ما کاسته و زنجیرهای گران و بارهای سنگین نماز و روزه و حج را از ما برداشته اند. پس هر که پیغمبر و فرستاده خداوند و امام را بشناسند، هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد!

لذا امام صادق (علیه السلام) افزون بر اینکه یاران خود را از گرایش به این تفکر باز می دارد نسبت به جوانان اعلام خطر می کند در روایتی که از آن حضرت نقل شده است می فرماید:

«احذروا علی شباب کما لغلاه لا یفسدوهم فان الغلاه شرّ خلق الله یصغّرون عظمه الله و یدعون الربوبیه لعباد الله. ثم قال الینا یرجع الغالی فلا نقبله و بنا یلحق المقصر فنقبله فقیل له کیف ذلک یابن رسول

الله قال لان الغالی قد اعتاد ترک الصلاه والزکوه والصیام والحج فلا یقدر علی ترک عادته علی الرجوع الی طاعه الله و ان المقصر اذا عرف فاطاع»

جوانانتان را از غُلات برحذر دارید که آنان را فاسد نکنند. زیرا غُلات بدترین مخلوقات خدایند. چرا که عظمت الهی را کوچک شمرده و برای بندگان خدا ادعای ربوبیت می کنند. سپس فرمودند غالی به سوی ما می آید ولی او را نمی پذیریم و قبول نمی کنیم ولی مقصر به ما می پیوندد او را می پذیریم. سؤال شد چگونه ای فرزند رسول خدا فرمود: چون غالی به ترک نماز و روزه و زکات و حج عادت کرده است و قادر به ترک عادت خود نیست و به راحتی نمی تواند به پیروی حضرت حق تن در دهد ولی مقصر زمانی که حق را شناخت بدان عمل می نماید.

در این فرمایش محورهای مهم اعتقادی غُلات و دلیل طرد و فسق و شرک آنان از طرف امام صادق(علیه السلام) به وضوح روشن گردیده است که می توان از جمله آنها:

1. کوچک شمردن عظمت خداوند

2. ادعای ربوبیت مخلوق

3. گرایش به اباحی گری

4. جمود در اندیشه و فکر نام برد.

به هر صورت گرایش به اباحی گری یکی از اصول مشترک و رایج بین فرق مختلف غُلات بوده است و لذا مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه قضیه ای نقل می کند که از آن این چنین استفاده می شود که چنانچه متهم به غُلُوّی را در حال عبادت می دیدند، از او رفع اتهام می شد و او بوسیله التزام به عبادت و تعبد از زمره غُلات خارج به

حساب می آمد.

شرایط پذیرش روایات از دیدگاه امام صادق علیه السلام

غالیان در زمانهای مختلف مثل سایر دشمنان اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) برای پیشبرد اهداف و افکار انحرافی خود، برخی از اوقات مجبور می شدند که با بهره گیری از نام مقدس ائمه اطهار(علیهم السلام) افکار پلید خود را به عنوان فرمایشات ائمه اطهار جهت جذب بیشتر، مطرح نمایند و لذا همانگونه که گفته شد حتی گاهی معرفت ومحبت را کافی از نماز و روزه و حج معرفی کردند و آنان چون می دانستند که خود هیچ جایگاهی در میان مردم ندارند و کلمات ائمه اطهار(علیهم السلام) به عنوان فصل الخطاب در میان مردم، سخن اول را می گوید از این اعتقاد پاک مردمی سوء استفاده کرده و بدین وسیله منویات شوم خود را جامعه عمل می پوشاندند.

امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرمایند:

«انا اهل البیت صادقون لا نخلوا من کذاّب یکذب علینا فیسقط بکذبه صدقنا عند الناس … ثم ذکرالسرّی و معمّراً و بشّار الشعیری و صاید النهدی فقال لعنهم الله انا لا نخلوا من کذاب کفانا الله مؤونه کل کذاب و اذاقهم الله الحدید»

ما اهل بیت راستگویانی هستیم که همواره دروغگویانی بر ما دروغ می بندند تا با دروغ خود، صداقت و راستگویی ما را نزد مردم از بین ببرند سپس از (افرادی همچون) سرّی و معمر و بشارالشعیری و صاید النهدی نام بردند و فرمودند که خداوند لعنت کند آنان را، همواره کذابی با ما معاصر بوده است. خداوند کفایت کند ما را از شرّ دروغگویان و بر آنان گرمی آهن جهنم را بچشاند.

بر همین اساس امام جعفر صادق (علیهم السلام) معیارهائی را جهت حفظ و صیانت سُنت رسول

خدا و فرمایشات ائمه اطهار از دست این دروغگویان حدیث ساز در اختیار تشنگان حقیقت قرار داده است تا بدین وسیله بتوانند میراث گرانبهای ائمه اطهار را از دست اینگونه حوادث انحرافی محافظت نماید.

هشام بن حکم نقل کرده است که از امام جعفر صادق (علیهم السلام) شنیدم که می فرمود:

«لا تقبلو علینا خلاف القرآن …»

هیچ کلامی را از قول ما نپذیرید مگر اینکه موافق قرآن باشد و به همراه آن دلیل و شاهدی از احادیث قبلی ما باشد. زیرا مغیره بن سعید (که خدا او را لعنت کند) در کتابهای اصحاب پدرم، احادیث زیادی را مخلوط کرده است که پدرم آن احادیث را نفرموده است. بنابراین از خدا بترسید و آنچه را که مخالف سخن خدا و سُنت پیامبر است را نپذیرید.

یونس بن عبدالرحمن می گوید به عراق آمده و به خدمت برخی از اصحاب امام محمد باقر (علیه السلام) و جمع زیادی از اصحاب امام جعفر صادق (علیه السلام) رسیدم و از کتابها و نوشته ها و صحبتهای آنان استفاده کردم سپس به خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم آن حضرت برخی از احادیثی که نوشته بودم را منکر شدند و فرمودند: ابالخطاب بر امام صادق (علیه السلام) دروغهای زیادی نسبت داده است همچنین پیروان ابالخطاب این کار را می کردند وآنان همچنان برخی ازاحادیث مجعول رادر میان روایات امام جعفرصادق (علیه السلام) وارد می کنند (خدا لعنت کند آنان را) بعد فرمودند:

لا تقبلوا علینا خلاف القرآن فانا ان تحدّثنا، حدثنا بموافقه القرآن و موافقه السنه انا نحدث عن الله و رسوله و لا نقول قال فلان و فلان فیتناقض کلامنا ان کلام آخرنا

مثل کلام اولنا و کلام اولنا مصداق کلام آخرنا فاذا اتاکم من یحدثکم بخلاف ذلک فردوا علیه و قولوا له انت اعلم و ما جئت به فان مع کل قول منا حقیقه و علیه نوراً فما لا حقیقه معه و لا نور علیه فذلک من قول الشیطان.

از میان کلمات ما آنچه که خلاف قرآن است آن را نپذیرید زیرا ما اگر کلامی می گوئیم، کلام ما موافق قرآن و سنت (پیامبر (صلّی الله علیه وآله)) است ما همواره از خدا و رسولش حرف می زنیم و هیچگاه گفتارهای دیگر را نمی گوئیم که باعث تناقض در کلمات شود. سخنان آخرین ما مثل سخنان اول ماست (یعنی گفتارهای همه ما ائمه، یکسان و یکنواخت است) و اگر کسی چیزی گفت که مخالف آن بود آنرا به خود او برگردانید و به او بگوئید که تو خود بهتر می دانی که چه آورده ای! همانا با هر گفتاری از کلمات ما حقیقتی است و بر آن نورانیتی (خاص) پس آنچه را که هیچ حقیقت و نوری ندارد، آن از کلمات شیطان است.

از این فرمایشات امام جعفر صادق (علیه السلام) بخوبی روشن می گردد که معیارهای پذیرش کلمات ائمه اطهار(علیهم السلام) چه چیزهایی می باشد و از چه راههائی می توان کلمات نورانی آنها را مورد شناسائی قرار داد.

البته پر واضح است که این معیارها، با اصالت هائی که دارد هیچگونه شکی را در پذیرش کلمات نورانی ائمه اطهار(علیهم السلام) نمی گذارد و قوت متن اینگونه روایات و اتقان آن بهترین راه برای مبارزه با روایات مجعولی است که غُلات برای نیل به اهداف شوم خود آنها را

نقل می نماید.

نمونه هایی از برخوردهای امام جعفر صادق علیه السلام با مظاهر غلو

اسحاق بن عمار ساباطی نقل می کند که شنیدم از امام جعفر صادق (علیه السلام) که به بشّار الشعیری می فرمودند:

«اخرج عنی! لعنک الله! لا والله لا یظلنّی و ایاک سقف بیت ابداً»

از پیش من برو خداوند تو را لعنت کند! نه بخدا، من و تو زیر سایه یک سقف جمع نخواهیم شد. وقتی که او از پیش امام رفت حضرت فرمودند:

«ویله الا قال بما قالت الیهود؟! الا قال بما قالت النصاری؟! الا قال بما قالت المجوس؟! … والله ما صغّرالله تصغیر هذا الفاجر احد! انه شیطان لیغوی اصحابی و شیعتی فاحذروه و لیبلغ الشاهد الغائب»

وای بر او مگر نه این است که او همان چیزی را می گوید که یهودیان و نصرانیان و بُت پرستان می گویند به خدا قسم هیچ کسی خدا را مثل این فاسق و گنهکار کوچک نشمرده است او شیطان است که برای گمراهی اصحاب و شیعیان من تلاش می کند از او دوری کنید و کلامم را حاضران به غایبان برسانند.

از امام جعفر صادق (علیهم السلام) رسیده است که حضرت فرمودند:

«لعن الله الغلاه المفوّضه فانهّم صغّروا عصیان الله و کفروا به واشرکوا و ضلّوا و اضلّوا ضرراً من اقامه الفرائض و اداء الحقوق»

خداوند لعنت کند غُلات و مفوضه را، آنها عصیان و نافرمانی خداوند را کوچک شمردند و به او کافر شدند و شرک به خدا ورزیدند و گمراه شدند و گمراه کننده مردمان و نسبت به اقامه واجبات و اداء حقوق کاستی و بی مبالات بودند.

امام جعفر صادق(علیهم السلام) فرمودند:

«لعن الله المغیره بن سعید انه کان یکذب علی ابی فأذاقه الله حرّ الحدید، لعن الله

من قال فینا ما لا نقوله فی انفسنا و لعن الله من ازالنا عن العبودیه لله الذی خلقنا و الیه معادنا و بیده نواصینا»

خداوند لعنت کند مغیره بن سعید را او بر پدرم دروغ می بست و خداوند بر او گرمی آتش را چشانید. خداوند لعنت کند هر کسی را که کلامی را می گوید که ما آنرا نمی گوئیم و از رحمت خداوند به دور باد کسی که ما را از عبودیت و بندگی خداوندی که ما را خلق کرده است و بازگشت ما به او و جان ما در دست اوست محروم و زائل می نماید و ما را به جای خداوند معرفی کند اینها نمونه هائی کوچک از برخوردهای جدی امام صادق (علیه السلام) با این گروه منحرف می باشد که از دیدگاه آن حضرت مطرح گردید و ما امیدواریم که بتوانیم با الهام از فرمایشات گهربار این بزرگان، دین خدا را از دیدگاه آنان بشناسیم همانگونه که امام هادی (علیه السلام) در دعای جامعه کبیره فرموده است:

«من اراد الله بدأ بکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجه بکم»

انشاءالله

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109